به قلم :حسین سلطانمحمدی*»» در ایران نمیتوان رسانه فراگیری چون تلویزیون را فارغ از سیاستهای کلی نظام در همه ابعاد دانست. این رویه در دیگر کشورها نیز چنین است، حتی اگر فضای غالب رسانهای این گونه القا کند که ساختارهای اقتصادی و مالکیتی خصوصی حرف نخست را میزند اما در همان جوامع نیز، این ساختارها […]
به قلم :حسین سلطانمحمدی*»»
در ایران نمیتوان رسانه فراگیری چون تلویزیون را فارغ از سیاستهای کلی نظام در همه ابعاد دانست. این رویه در دیگر کشورها نیز چنین است، حتی اگر فضای غالب رسانهای این گونه القا کند که ساختارهای اقتصادی و مالکیتی خصوصی حرف نخست را میزند اما در همان جوامع نیز، این ساختارها چنانچه در جهت سیاستهای کلی حاکمیتی نباشند، منافع مادی مورد نظر محقق نخواهد شد. بنابراین طبیعی است که رسانه تلویزیون و در نگاه عامتر، ساختار رسانهای هر کشوری در جهت تثبیت و تقویت اصول و باورها و سیاستهای کلی حاکم بر جامعه فعالیت داشته باشند. این موضوع در ایران نیز که ساختار رسانهای به ظاهر خصوصی نیست، هم صدق میکند. بگذریم که باورهای عقیدتی و بنیادین دینی جمهوری اسلامی نیز همراهی با ساختارهای عالی نظام را مؤکدتر میکند. بدین ترتیب هر فرصت و موقعیتی برای تقویت این باورها نباید فرو گذاشته شود و ماه رمضان نیز از این دست موقعیتهاست.
مناسبتی یکماهه چون ماه رمضان، طی سالیان اخیر، فصلی درخشان در برنامهسازی سیما بوده است و در این روزهای مبارک، در همه وجوه برنامهسازی شده است؛ از مجموعههای داستانی گرفته تا برنامههای زمان سحرگاهان و زمان افطار و همچنین دیگر برنامههایی که میتواند در یک مجموعه کامل، بیشترین تأثیر را بر مخاطب هدف در ایران بگذارد. از آنجا که ویژگی ماه رمضان در مراعات اصول دینی و اخلاقی است و آحاد جامعه در زمانهایی چون هنگام افطار، بیشترین زمان حضور خود را در پای گیرندههای تلویزیونی میگذرانند، بنابراین طی سالیان اخیر، پیک برنامهسازی از افطار تا نیمههای شب قرار داده شده است و حداکثر پیامهای تبلیغی دینی و اخلاقی در این ساعات به مخاطب رسانده میشود.
یکسانسازی رویهها و رفتارها
پیامرسانی از طریق تلویزیون در یکسانسازی رفتارها در کل جامعه، نقشی اساسی در دنیای امروز یافته است، این ویژگی ساده رسانههای جمعی امروزی است. امروزه در بیشتر نقاط جهان در انتقال پیامهایی که بیشترین رفاه و مصرفزدگی و فارغ بودن از سیاست را دربر داشته باشد، از گستره پوششی بسیار بالای شبکههای تلویزیونی بهره میگیرند. این یکسانسازی از مسیر نگاه غیر ایرانی و از روندی متفاوت با روند دینی و اسلامی عبور میکند و اهداف نادرست و غفلتآفرینی را درپی دارد، اهدافی که به دنبال جاانداختن رویههایی در جوامعی نظیر ایران است که با باورهای دینی، تفاوتهای ماهوی دارد. اما تلویزیون ایران به شیوه خود با بهرهگیری از پوشش گستردهاش در بحث یکسانسازی در بعضی امور پیش رفته است. به یاد داریم که طی سالهای اخیر با نمایش عزاداریهای گسترده شهرهای مختلف ایران در تلویزیون، کمکم این باور در مردم نقاط مختلف ایجاد شده که با تجمع در نقطهای محوری و مرکزی، به عزاداریهای خود، عمق تصویری و وحدتبخشی بدهند. از این رویه، تلویزیون در ماه رمضان فعلی، در نمایش جلسات جزءخوانی قرآن کریم بهره گرفته و در شبکههای مختلف با نمایش این برنامه از نقاط مختلف ایران، نوعی وحدت رویه اجتماعی و دینی را به نمایش گذاشته و یکسانسازی رفتاری را به رخ کل جامعه کشانده است. تنوع زمان پخش این برنامهها از شبکههای مختلف، این امکان را به بیننده میدهد که در هر ساعتی از روز، به یکی از این مجالس جزءخوانی دسترسی داشته باشد و نگران از دست رفتن زمان نباشد. از این جهت، تلویزیون، مخاطب ماه رمضانی خود را راضی و متحد نگاه داشته است.
انتقال مستقیم پیام
مقصود در این مبحث، بهرهمندی از گفتار سخنوران است. برای این فصل از برنامهها تنها میتوان کارکرد تبلیغ مستقیم را تعریف کرد. طی سالیان اخیر این دست برنامهها در زمانهایی نه چندان بلند در شبکههای مختلف قرار داده شده است. در اعتبار سخنرانان نیز از نحوه گنجاندن زمان پخش آنها میتوان به استنباطاتی رسید. اصلیترین تمهید، قراردادن دستکم پانزده دقیقه سخنرانی پیش از پخش مجموعههای داستانی شبکههای مختلف است. سخنرانان این بخش از میان مراجع تقلید انتخاب شدهاند و سلسله گفتارهایی کوتاه اما پیوسته به هم در این ماه، بدین ترتیب پخش میشود. ساختار تلویزیون این زمان را زمان طلایی پخش این گونه گفتارها میانگارد و چون این مجموعهها معمولاً بعد از افطار پخش میشود، بنابراین آنها را میتوان جایگزین نوینی برای سخنرانیهای سنتی مساجد بعد از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء دانست. بدین ترتیب تلویزیون تا اندازهای برای انتقاداتی از این دست که مجموعههای تلویزیونی مانع حضور مردم در مساجد میشود، پاسخ متقابلی را ارائه کرده است. البته در ظهرها و هنگام پخش اذان یا در سحرگاهان نیز، شاهد سخنرانیهای دیگری هستیم و به اینها باید پخش سخنرانیهای صبحگاهی یا میانه روز را نیز افزود.
داستان سرایی
در سالهای اخیر، سیمای جمهوری اسلامی ایران از شبکههای مختلف به پخش مجموعههای داستانی ویژه ماه رمضان اقدام کرد و به قدری در این مسیر موفق پیش رفت که صدای عدهای در جامعه بلند شد که تلویزیون مانع حضور مردم در مساجد شده است و نمازهای جماعتی که سابقاً در ایام ماه رمضان با حداکثر تعداد نمازگزاران اقامه میشد، اکنون در سایه برنامههای داستانی تلویزیونی دچار نقصان در تعداد نمازگزاران شده است، زیرا در ساعت اقامه نماز جماعت، مردم پای تلویزیون نشستهاند. البته برای مساجدی چون مسجد ارک که لزوماً نمازگزارانش از اهالی آن منطقه نیستند، این نقصان قابل احصا نیست. با همین استدلال بتدریج تلویزیون وادار شد تا از تعداد مجموعههای داستانی خود بکاهد و زمان پخش آنها را به گونهای قرار دهد تا نماز جماعت در مساجد اقامه شود. حالا چقدر این پیشبینی درست میبود، کمتر کسی از آن سخن گفته است؛ اما در یک همراهی خوب، هم معترضان و هم تلویزیون پذیرفتند که این رویه اعمال شود و بدین ترتیب مجموعههای داستانی که خط اصلی برنامههای هر ساختار تلویزیونی است، به کمترین تعداد خود رسید و تلویزیون بدون هیچ اقدام زیرساختی به بینندگان مجموعههای داستانی خود اصرار کرد که اگر مسجد نمیروید، تلویزیون هم نبینید و صبر کنید تا نمازگزاران از مساجد برگردند.
این اقدام که در نگاه سطحی بسیار خوب مینمود، کمکم آسیب خود را نمایان ساخت و با گسترش استفاده از شبکههای ماهوارهای غیرمجاز، مردم به سمت دیدن برنامههای آن شبکهها سوق داده شدند، شبکههایی که با سالوسی و ریاکاری، حتی برای وقت اذان از ربنای ممنوعشده محمدرضا شجریان بهره میگیرند تا مردم را در محور فضاسازی خود نگاه دارند. بدین ترتیب، مساجد که با حضور نمازگزار ـ آن گونه که انتظار میرفت ـ تغذیه که نشد هیچ، یک رقیب پرقدرت و فریبکار را هم برای ساختار سنتی تلویزیون خود ایجاد کردیم و با دست خود، تماشاگران ماه رمضانی را چندپاره کردیم. به اینها بیفزایید سقوط کیفی مجموعههای داستانی ماه رمضانی را که طی چند سال اخیر شاهد آن هستیم. به گونهای که امسال برای ماه رمضان، به جای آنکه شاهد خلاقیت هنرمند ایرانی در بازسازی تصویری آموزههای دینی باشیم، متأثر از آنچه در ماهواره دیده میشود، داستان یک مجموعه امریکایی را بازسازی و به عنوان اثر اخلاقی ماه رمضانی، در برابر دیدگاه مردم قرار دادند. مردمی که بهطور سنتی، پیش از این مجموعه، به پای سخنان مرجعی دینی مینشینند که برای مقابله با آموزههای فرهنگ بیگانه سخن میراند. متأسفانه اصرار بر دخالت در زمان پخش برنامه داستانی از تلویزیون با این ذهنیت که مساجد از رونق نیفتند، جامعه و ساختار تلویزیون را به اینجا رساند که یا مستقیم ماهواره نگاه کن یا به مشابه ماهواره با نام ایرانی خیره شو. مشابهی که از اختلالات رفتاری است و میبینیم در داستانی به ظاهر کمیک، برای نمونه دیده شد که حتی فرزندان خانواده علیه مادر خود با پدر همسو میشوند و اصطلاحاً تا باج خود را از مادر نگیرند، به او اطلاعات نمیدهند. بدین ترتیب حرمت مادر را متزلزل میکنند. این رفتار شاید در فرهنگ جامعه غربی، درست باشد چون در آنجا فرزندان حتی از حق شکایت علیه والدین خود بهرهمند هستند و اقدام میکنند، اما اینجا ایران است و ما هنوز در کشمکش سنتگرایی یا نویننمایی، به مقصود و راهبرد نهایی خود نرسیدهایم. بنابراین مشابهسازیهایی از این دست، بیشتر آسیب رسان است.
بدین ترتیب، ساختار ساده سخنرانی مراجع دینی با چند مجموعه داستانی انباشته از نشانهها و آموزههای فرهنگی دینی خود را برای رسیدن به نماز در مساجد، به اینجا رساندیم که ماهواره در هنگام افطار با ربناها و مجموعههای داستانیاش و تلویزیون داخلی با مجموعه داستانی الگو گرفته از جامعه بیگانه، برای تماشاگر تدارک دیده شد. به عبارتی، ناخواسته، آمدیم ابرویش را درست کنیم، که نکردیم، بلکه زدیم چشمش را هم کور کردیم.
در بحث مجموعهها، امسال 4 مجموعه در شبکههای سراسری قابل شمارش است؛ مدینه از شبکه یک سیما، آوای فاخته از شبکه دو، هفت سنگ از شبکه سه و البته، شاید برای شما اتفاق بیفتد از شبکههای استانی. این برنامه در خیلی از شبکههای استانی نیز در حال پخش است. داستان همه آنها بجز هفتسنگ، با غلبه اندوه و عبرت و مکافات همراه است. مدینه که بحث رباخواری و اینها را همراه دارد و در انتها به صورت طبیعی قهرمانان به خاک سیاه خواهند نشست، نمونهای از این گونه داستانهاست. اما برخلاف سالهای گذشته که همه جا سخن از این مجموعهها بود، وقوع رویداد جام جهانی فوتبال و پخش زنده این بازیها موجب شد تا محتوای این مجموعه کمتر مورد توجه قرار گیرد. تمرکز تماشاگر بر مسابقات فوتبال، به قدری آشکار است که اگر از عموم مردم پرسیده شود که داستان مدینه یا دیگر مجموعهها چه بوده است، کمتر کسی پاسخ کامل را دارد. شبکههای یک و سه و پنج، از پخش فوتبال متأثر شدند و شبکه دو از پخش پیش از افطار که، تکاپو برای آمادهسازی وسایل افطار، امکان تمرکز بر داستان این مجموعه را نمیدهد، اگرچه برنامههای گفتوگو محور از این جهت مصون ماندند چون بیننده با گوش هم میتواند همراه برنامه باشد.
افطار تلخ یا شیرین
از برنامههای تلویزیون در ماه رمضان سالهای اخیر، برنامههایی است که بیشتر شبکهها از ساعاتی پیش از افطار پخش میکنند. برنامههای زنده و گفتوگومحوری که تقریباً با ساختار یکسان از تلویزیون پخش میشود. مشهورترین این برنامهها را همه میشناسیم؛ «ماه عسل» شبکه سه با اجرای مجری بسیار آشنایش، احسان علیخانی. به اینها بیفزایید برنامه امسال داریوش کاردان در شبکه یک سیما را با مهمانان بسیار رسمیاش از میان مسئولان رده بالای نظام.
آنچه طی سالیان اخیر در این برنامهها و مشخصاً در «ماه عسل» دیدهایم، بیان داستان زندگی افراد مختلف است. این داستانها برای همه آشناست. آشناست چون بسیاری از ما با آنها دست به گریبانیم و به درجات مختلف در آنها سیر کردهایم. طبیعی است بیان مجدد آنها از زبان اشخاصی که شبیه خود ما هستند، تا اندازهای در اقناع مخاطب مؤثر است. هر بینندهای پس از عبور از لحظه احساسی و عاطفی بیان این داستانها میتواند در آموزههایی که به دست آورده و در تلنگری که خورده است، یک گام در اصلاح روند رفتاری خود بردارد. هیچ کس نمیتواند این بعد برنامه را انکار کند و از آنجا که ماه رمضان، ماه احسان و توجه به دیگران و همنوعان خود است، برانگیختگی احساسی تماشاگر برای توجه به ویژگیهای انسانی و دینی، بسیار نیکو مینماید. طبیعی است برای ایجاد انگیزش احساسی و عبرتآموزی، روایتها با بیشترین غمناکی همراه باشد و حتی فرایندهای شاد آن نیز اشک از چشمانمان جاری سازد. این ماهیت و ذات برنامه «ماه عسل» غیرقابل اغماض است. اما نکته در این است که اصطلاحاً ماه رمضان، ماه مهمانی خداست، ماه احسان است، ماه مهربانی است، ماه برکت است و لزوماً همه این ویژگیها نباید با ریختن اشک حاصل آید. چرا حتی در شب ولادت امام حسن(ع)، چینش صاحبان روایت، به حوزه طلاق و آسیب اجتماعی سوق داده میشود؟ آیا ما نمیتوانیم از الگوهای شاد و خوب و شیرین اجتماع برای این روزها نیز بهرهمند شویم؟ به همان اندازه که علل وقوع طلاقها در عدم ادراک انسانی نهفته و بر اولویتهای مادی و طبقاتی تأکید داشت، از نمونههای موفق در زندگی که حتی با وجود اختلاف طبقاتی به زندگی خوب و حکیمانه و شیرین خود مشغولاند، نیز میشد نمونهای در استودیو آورد و با تقابل رفتاری، نتیجهگیری را به بیننده واگذار کرد. احسان علیخانی، بسیار فهیم و مطالعهکرده میآید اما گاه ناخواسته در جایگاه مدعیالعموم و مأمور الهی، قرار میگیرد. مثال مادری که ایدز داشت و با فرزندانش سال پیش به این برنامه آمده بود و اکنون در سالجاری اعلام کردند که بخشی از جامعه آنان را پس زده است، نشان داد که برای چنین ارائه گفتاری، باید مطالعات بیشتری صورت گیرد و بر این منوال در سایر مهمانان و داستانهایی که نشان داده شده است، باید دقت کرد. نکته در میزان اشکانگیزی نیست، بلکه جامعنگری در بیان ناهنجاری و رفتن به سمت هنجارهای نیک است. این برنامه از بخشی از وجوهات انسانی بهره گرفته که سویه غمناک دارد. وگرنه مبارکی این ماه و تأکید بزرگان دینی و اجتماعی این را میرساند که جامعنگر باشیم. شاید بد نباشد به الگویی که در شبهای معمولی با مجریگری آقای خسروی از شبکه دو سیما پخش میشود هم توجه کنیم. لزوما نباید «ماه عسل» بر کولهبار تجربیات خود متکی باشد، بلکه توجه به چنین مثالهایی میتواند برنامه را موفق گرداند.
البته در برنامه شبکه یک سیما، داریوش کاردان نیز از حداکثر توان خود استفاده میکند تا در گفتوگوی رودررو با مهمانان رسمی خود، در فضایی تقریباً شاد، به همان دستاوردهای انسانی برسد که «ماه عسل» در جستوجوی آن است، اما طبیعی است که عمده مخاطبان، با شبکه سه همراه باشند و کنجکاو مثالهای استثنایی که فراهم آورده شده است.
فقدان برنامه های جدید
ماه رمضان امسال تلویزیون، فاقد کمترین خلاقیت بوده است و برنامهسازان سیما، حتی از رویدادهای سیاسی بسیار مهم نیز نتوانستند بهره مناسب بگیرند. برای نمونه ما امسال گفتوگوهای حساس هستهای را در ماه رمضان داریم. موضوعی که به صورت دقیق میتوانست در برنامهها مطرح شود و در یکسانسازی نگرشها حول اصولی که رهبری نظام مطرح کردهاند، گام برداشته شود. اما این موضوع در همان اندازه اخبار سنتی باقی ماند.
علاوه بر این، ما در ماه رمضان، روز قدس را به صورت طبیعی در پیش داریم که این رویداد در ماه رمضان امسال با وقایع تلخ غزه همراه شد. برای این موضوع هم تلویزیون هیچ اقدام ویژهای بجز آنچه در اخبار میبینیم، نکرده است. درست است که مجموعه تلویزیونی «رستاخیز تفنگها»، محصول شبکه المنار هماکنون از شبکه افق در حال پخش است، اما گستره پوششی شبکه یادشده، میزبان خوبی برای چنین مجموعهای متناسب با آنچه برای فلسطینیها در حال وقوع است و نیازمند همراهی فکری مردم ایرانزمین با آنهاست، نیست.
موضوع سوم، وقایع عراق و فتنهانگیزی رخ داده در این کشور است که به علت اماکن مقدسه مستقر در آن، برای مردم ما نیز نوعی مجاورت معنوی ایجاد کرده است. برای این وقایع هم، تلویزیون اقدام آگاهیبخشی نکرده است. آنچه شاهدیم در اندازه گزارشهای کوتاه خبری نمود یافته است.
در همه این نمونهها، تلویزیون میبایست تلاش بیشتری میکرد و برنامههای متنوعی را برای درگیر کردن ذهنی مردم با این رویدادها و ایجاد نوعی همسانی دیدگاه، تولید کرده و نمایش میداد. اما از این جهت، بسیار کمبنیه بود. ساختار رسانهای آغشته با سیاست تلویزیون ما، که نمیتواند حتی از نیروهای خودش در این حوزههای پرمخاطره، با تولید اخبار متنوع، نوعی وحدت دولت – ملت را به ارمغان بیاورد، بدیهی است که هنگام مشابهسازی مجموعه هفتسنگ نیز دچار نوعی غفلت شود و موجبات حرف و حدیثهایی در محافل رسانهای دنیا شود.
به هر رو، تلویزیون، با وجود اقدامات بسیار خوبی که دارد، در ماه رمضان، از این چند بعدی که برشمرده شده، به عنوان ساختاری ضعیف و با کمترین جامعیت موضوعی و سیاستی و حاکمیتی، خود را نمایاند و این برای سیمای جمهوری اسلامی، امری نیکو نبوده و نخواهد بود.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران*
منبع:ایران