گویا هدف امام موسی صدر آموزش پاسداران انقلاب بوده پاسداران مکتب امام خمینی(ره)
از مسلک امام موسی صدر تا مکتب امام خمینی(ره)
علیرضا شاکر
در همان ایامی که مذاکره با شاه- برای آزادی برخی زندانیان سیاسی- امام موسی صدر را آماج اتهام تندروها قرار داد، او در حال راهاندازی تشکیلاتی بود که بعدها حاج داوود کریمیها را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرد. حاج داوود کریمی که در لبنان تا مربیگری آموزش چریکی رشد کرده بود، با آغاز جنگ مسئولیت راهاندازی واحد آموزش سپاه را عهدهدار شد. وی از اوایل دهه ۵۰ با مشارکت در راهاندازی گروه فجر اسلام، مبارزه مسلحانه را کلید زده بود، ولی آموزشهای حرفهای را در لبنان فرا گرفت. حاج داوود کریمی در سال ۱۳۵۵ عازم بیروت میشود.
بیشتر آنهایی که فردای پیروزی انقلاب ابتکار عمل را از دیگر گروههای مسلح مانند مجاهدین خلق (منافقین) ربودند، تربیت یافتگان اردوگاههای جنبش امل بودند.
از چمران تحصیلکرده امریکا و محمد منتظری طلبه تا محمد بروجردی دانشجو و داوود کریمی تراشکار که در لبنان به آموزش مشغول بودند با پیروزی انقلاب لباس پاسداری از مدینه فاضله خود را بر تن کرده و به بازوی نظامی انقلاب بدل شدند. بیشتر این چریکهای مذهبی در دوران جنگ به شهادت رسیدند و برخی جا ماندگان از قافله شهدا، بعدها به جمع یاران خود پیوستند. حاج داوود کریمی از این جمله افراد بود که دقیقاً یک دهه پیش و به دنبال یک دوره نسبتاً جانفرسای تحمل آثار جراحات دوران جنگ، به دیدار معبود شتافت.
دانش آموخته دو مکتب
گویا هدف امام موسی صدر آموزش پاسداران انقلاب بوده است. پاسداران مکتب امام خمینی(ره) درحالی تشکیلات امام موسی صدر را انتخاب کرده بودند که برخی آن روزها مدعی بودند نگرش امام موسی صدر و امام خمینی (ره) به ساحت سیاست و مبارزه تفاوت دارد. تفاوتهایی که در نگاه ظاهری این افراد میتوانست امام موسی صدر را سازشکار جلوه دهد. حال آنکه درعمل چنین نبود.
امام موسی صدر که به زعم این افراد یک انقلابی تندرو نبود، انقلابیهای بزرگی را تربیت کرد. در اندیشه وی نهادسازی، فرهنگ و آموزش تقدم داشت.
لباس مکتب امام خمینی (ره)
تربیت یافتگان مکتب صدر در عمل لباس انقلاب بر تن کردند. همان طور که ساکنان ایرانی اردوگاههای نظامی لبنان در مقام انقلابیونی پیشتاز قرار گرفتند، چمرانها و حاج داوود کریمیها پیروزی انقلاب را در تحقق آرمانهای خود میدیدند. به همین دلیل هم از جان خود برای انقلاب مایه گذاشتند.
این چریکهای انقلابی گروهی بودند که چشم طمع به قدرت و ثروت نداشتند. عملکرد حاج داوود کریمی حکایت از این واقعیت دارد. بچه جیگردار سلسبیل (حاج داوود در نازیآباد مدتی کار کرد و در خانی آبادنو هم زندگی میکرد) آرمانخواهانه مبارزه را آغاز کرد و چریکوار و مردانه هم با سکوت و مدارا با دیار فانی وداع گفت.
بازگشت به پیشه پیش از مبارزه
حاج داوود کریمی به دنبال اتفاقات دهه ۷۰ در جاده بهشت زهرا و محله صالح آباد کارگاه کوچک تراشکاری به راه انداخت تا معاش خانوادهاش را از این طریق تأمین کند و سرانجام هم یک دهه پیش در چنین روزهایی شربت شهادت را نوشید و به جمع دوستان بهشتی خود پیوست. چریک کارکشتهای که در کارنامه عملکردش افتخارات بزرگی دیده میشود. طراحی عملیات شکست حصر آبادان، همرزمی با شهید چمران و شهید محمد منتظری در لبنان سالهای پیش از انقلاب، حضور در جرگه انقلابیون از طریق حاج مهدی عراقی، رها کردن درمان جراحت و رفتن به خط مقدم عملیات مرصاد، مسئولیت آموزش نظامی سپاه در سالهای آغازین جنگ، فرماندهی سپاه تهران، ریاست ستاد مبارزه با قاچاق مواد مخدر و… اما به دنبال اتفاقات سالهای نخست دهه ۷۰ حاج داوود دوباره به کار سالهای پیش از مبارزه برگشت و بارها دوستان را به تحمل و استقامت دعوت کرد. او حتی وصیت کرده بود که در روز تشییع پیکرش فقط یاابوالفضل(ع) گفته شود.
روایت جراحتها
گرچه کنایهها زجر آورتر از زخمها و تاولهایی بود که جسمش را پوشانده بود اما آنچه در جنگ بر وی رفت، غمانگیز است. روایتی از شهید موجود است که عمق مسأله را نشان میدهد. وی در میان جمعی از دوستان خود میگوید: «سال ۷۵ پای چپم دچار ضایعه شد، اما به آن بی توجه بودم ولی چند سال بعد دچار خونریزی شدیدی شد. سال ۸۰ چند عمل جراحی روی پایم انجام شد اما دوباره شرایط بدتر شد، سال ۸۲ به علت شدت جراحات قطع نخاع شدم. بعد از آن ۶ عمل دیگر روی بدنم انجام شد ولی بی نتیجه بود. بعد از آن به آلمان اعزام شدم، پروفسور نعمتی آنجا حضور داشت، آنها دو عمل سخت روی بدنم انجام دادند و ۱۲ ترکش را از نواحی حساس خارج کردند و بعد از آن تشخیص دادند که بیماری شیمیایی بر اثر گازی به نام نوکس است. بعد از مدتی به همراه پروفسور نعمتی به ایران برگشتم.
وی ۳۰ ترکش دیگر را از بدنم خارج کرد. دوبار ستون فقراتم را عمل جراحی کردند اما بیتأثیر بود و دوباره فلج شدم. قرار شد تمام دندههای قفسه سینهام را تعویض کنند اما به علت خطراتی که داشت دیگر هیچ عملی روی بدنم انجام نشد. در حال حاضر این ضایعه هر روز در حال پیشروی است… این بیماری و بستری شدن در بیمارستان برایم سرگرمی شده است. این زخمها ذخیره آخرتم هستند. شاید با این دردها خداوند اجازه ملاقات با دوستان شهیدم را به من بدهد…»
نوشته شده توسط خط امام در جمعه, ۰۴ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۶:۰۳ ب٫ظ