خط امام : میزگرد تحلیل جامعهشناسی مرگ مرتضی پاشایی در دانشگاه علامه برگزار شد ، طالبی عضو هیات علمی دانشگاه علامه با طرح این پرسش که چگونه میتوان مرگ مرتضی پاشایی را هضم کرد گفت: اگر فوت پاشایی پدیدهای طبیعی بود باید آن را راحتتر هضم میکردیم اما این یک رویداد اجتماعی ویژه بود. وجوه […]
خط امام : میزگرد تحلیل جامعهشناسی مرگ مرتضی پاشایی در دانشگاه علامه برگزار شد ، طالبی عضو هیات علمی دانشگاه علامه با طرح این پرسش که چگونه میتوان مرگ مرتضی پاشایی را هضم کرد گفت: اگر فوت پاشایی پدیدهای طبیعی بود باید آن را راحتتر هضم میکردیم اما این یک رویداد اجتماعی ویژه بود. وجوه اجتماعی سوگ مرتضی پاشایی بسیار برجسته بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خط امام ، دکتر سعید معیدفر در این میزگرد گفت: شاید پدیدهای مانند مرگ مرتضی پاشایی امر غیرمترقبهای است و ما را غافلگیر کرده است. مهمترین بحث در این سوگ غیرمترقبه بودن آن است و ما به هر دلیلی نمیتوانیم تحلیل خوبی از آن داشته باشیم. فکر میکردم که چه اتفاقی رخ داده که چنین گردهماییهای بزرگی برای پاسداشت از او برگزار میشود. چند مورد در کنار هم قرار گرفتند تا آن اتفاق شکل گرفته است. یکی از آنها شخصیت خود مرتضی پاشایی است که یک هنرمند از حوزه موسیقی پاپ است و با روح ترانههایی که داشته است هر کسی را متأثر میکند و در موسیقی او غم تنهایی نیز وجود داشته است.
معیدفر در ادامه افزود: امروز در سطح جامعه تغییری در سطح گروههای مرجع اتفاق میافتد و مردم به سمت شخصیتهای فرهنگی و هنری میروند. مرتضی پاشایی نیز فردی از دهه 60 است که در اوج جوانی علیرغم موفقیتهایی که در زمینه موسیقی داشته است ناکام میشود و دنیا را ترک میکند. عملا او میتواند حرف همنسلیهای خود را بزند. چراکه در اوج انقلاب اسلامی دهه شصتیها با یک تراکم جمعیتی به دنیا میآیند و با مشکلاتی روبهرو هستند. امروزه به نیازهای آنها پاسخ داده نشده است. نیازهایی از جمله نیاز مالی، نیاز به شغل و … دارند و از این جهت مرتضی پاشایی تأثیرگذار بود. البته فرصت داده نشد که صدای این نسل شنیده شود. نوع مرگ پاشایی بحث دیگری است چون تابهحال شنیده بودیم که هنرمندان بر اثر تصادف یا سانحهای از بین رفتند اما او با نوعی از سرطان از دنیا رفت و در شرایطی قرار داشت که با درد و رنج بسیاری تلاش میکرد بخواند و موسیقی اجرا کند. ضمن آنکه در جوانی دنیا را ترک کرد.
این مدرس جامعه شناسی دانشگاه تهران در ادامه به مسأله مرگ مرتضی پاشایی پرداخت و بیان داشت: من تصور میکنم که این سوگ یک عقبه دارد و آن اتفاقی است که سالها قبل در جامعه ما رخ داده است و در حال شدت پیدا کردن است. البته در چند سال گذشته بحث شکاف نسلی در کشور ما مطرح شد اما شاید کسی باور نداشت که چنین پدیدهای اتفاق میافتد. ما نسلی داریم که برآمده از انقلاب است و این نسل همچنان صدای بسیار بلندی دارد. یک بخش نسلی هستند که تعداد زیادی میانسال و سالمند و تعدادی جوان در اختیار دارند و یک نسلی جمعیت انبوهی از جوانان و بخشی از میانسالانی هستند که با آنها
همراهند. هر روز فاصله این دو از هم بیشتر میشود. در بسیاری از عادات و نگرشهایشان از هم فاصله میگیرند و در رخدادهای طبیعی این انرژی مخالف به شکل وسیعی جمع میشود و منجر به بروندادی میشود که گاهی به افراطگرایی میگراید.
معیدفر افزود: امروز نسلی را میبینیم که بخشی از آنها میانسال و سالمندند و در مساجد برای امام حسین (ع) عزاداری میکنند و بخشی نیز جوانانی هستند که در دستههای عزاداری به زنجیرزنی مشغولند. درست است که یک نوع همگرایی بین مادران، پدران و فرزندان وجود دارد اما این یک شکاف تاریخی است. شما نیز در موقعیتهای مختلف روزهای عاشورا و تاسوعا قرار گرفتید و سبک زندگی و گرایشهای مختلف را مشاهده کردهاید. دو سبک زندگی در دو نوع نسل مختلف وجود دارد و معنا میشود .اما الان نسلی داریم که میخواهد
آداب و گرایشهای خود را در برابر نسل دیگر خود نشان دهد و این کار را در خیابانها انجام میدهد و برعکس آن انرژی متقابل در حال شکلگیری است که این انرژی میتواند موجب وقوع موارد دیگری نیز بشود.
بدنه اصلی روایت پاشایی را شبکه های اجتماعی شکل دادند
در ادامه این نشست، هادی خانیکی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه با عنوان «روایت در بستر شبکه» سخنرانی کرد و گفت: آیا این پدیده واقعی است که به فراواقعیت تبدیل شده است یا فراواقعیتی است که به واقعیت تبدیل شده است؟ نگاه ما این است که پدیده مرتضی پاشایی فراواقعیتی است که به واقعیت تبدیل شده است.
او ادامه داد: من نمیدانستم که چنین پدیدهای اتفاق میافتد چون اولین ویژگیهایی که مرتضی پاشایی را بزرگ نشان داد این بود که بدنه اصلی این روایت را شبکههای اجتماعی شکل دادند. البته این به این معنی نیست که مرتضی پاشایی هنرمند مؤثری نبود و مردم علاقه چندانی به او نداشتند.
خانیکی با بیان این که نباید فکر کرد که شبکههای اجتماعی هر کسی را میتواند به مرتضی پاشایی تبدیل کند، گفت: مرتضی پاشایی در درون شبکههای اجتماعی با همان ویژگی جامعهشناختی شکل گرفت؛ به طوری که یک ستاره جوان در مبارزه با مرگ آن هم مرگی که خود یک مسأله در جامعه ما است جدال میکند. در عین داشتن سرطان کنسرت برگزار میکند و درونمایههای ترانههایش این موضوع را به خوبی نشان میدهد.
خانیکی در ادامه، دومین ویژگی که در شکل گرفتن مرتضی پاشایی نقش داشت را پارادوکسهایی دانست که در وجود و کار او بازنمایی میشود.
او گفت: حدود چهار سال طول کشید تا از یک خواننده موسیقی پاپ زیرزمینی به یک خواننده مشهور در ماه رمضان رسیده، این پارادوکس که در مدت کوتاهی اتفاق افتاد، یک وجه رسمی و یک وجه غیر رسمی دارد. یک طرف خانواده او رسمی است و طرف دیگر تمام نمادهای یک هنرمند پاپ را در سطح جهانی دارد. ویژگی دیگری که مرتضی پاشایی را بازنمایی کرد با توجه به ویژگیهای خبری که قائل هستیم این است که خبرهای کوچک ولی پردامنه تبدیل به
خبرهای بزرگ میشود.
این مدرس ارتباطات گفت: در این مورد به طور خاص در میان رسانههای اجتماعی باید به سراغ بعضی از اشکال خاص رسانهها رفت به خصوص وایبر که تفاوتهایی با رسانههای دیگر دارد. در ایران وایبر جایگاه بالایی پیدا کرده است که تقریبا ایرانیان بزرگترین عضو وایبر در جهان هستند. عطش ارتباطات مبتنی بر شبکههای اجتماعی در ایران بالا رفته است. ویژگی مهم وایبر این است که این گروهها هستند که بیشترین ترافیک را به خود اختصاص میدهند. توانایی این نرمافزار در به اشتراکگذاری ویدئو منبع اصلی در ارتباطات میانپردهای و گروهی است. ما در وایبر نمیدانیم که چه میگذرد مگر آنکه عضو آن شویم. برای همین انتشار اولین ویدئوها از طرفداران مرتضی پاشایی از طریق وایبر است. همنوایی و ظرفیتی که موسیقی در حرکت اجتماعی دارد مؤلفه مهمی است به طوری که در شبکههای اجتماعی نقش هنرمندان از ورزشکاران جلو افتاده است.
خانیکی از دیگر مؤلفههایی که در بزرگ شدن پدیده پاشایی نقش داشته است به غیرقابل پیش بینی بودن وایبر اشاره کرد و گفت: زبان هنرمندانه و موسیقایی از دیگر مؤلفههاست که از این ویژگی میتوان به ظرفیت شبکههای اجتماعی و کنشهایی که در آن شکل میگیرد، رسید. موضوعی که به مسائل اجتماعی خوب میپردازد. سوگ مرتضی پاشایی فقط در فضای مجازی نماند بلکه یک کنش جمعی هم شکل گرفت و این کنش جمعی قبل از مرگ او نیز شکل گرفته بود. اینها زمینهای شکل داد که کنش اجتماعی در فضای مجازی شکل بگیرد.
خانیکی آخرین مؤلفهای که در مرگ مرتضی پاشایی نقش داشت را به زبان مطالعات ارتباطی بیان کرد و گفت: نسبت به کنشها، واکنشهایی شکل میگیرد. ابتدا محدودیتهایی توسط رسانههای رسمی وجود داشت که هم به شکل غیررسمی و هم رسمی در کنار هم شکل گرفتند که باعث شد یک پدیده واقعی به صورت دوگانه دیده شود.
خانیکی در پایان گفت: نمیتوان گفت دوگانهای شکل گرفت که یک طرف آن حکومت وجود داشته است و طرف دیگر غیرحکومت بوده است یا به گونهای که یک طرف آن غیررسمی و طرف دیگر رسمی بوده باشد. ما باید به جای زبان متفاوت به یک همزبانی برسیم.
پدیده سوگ مرتضی پاشایی شکاف آگاهی در جامعه ایران را نشان داد
محمدامین قانعی راد پس از تبریک روز دانشجو و آرزوی روانی شاد برای مرتضی پاشایی بیان کرد: ورود من به بحث از موضع توصیف پدیده است به این معنا که این پدیده چه بود، چه رخ داد و خود این رخداد را چگونه میتوان توصیف کرد. فکر میکنم باید خیلی خوب این پدیده را توصیف کنیم که چه اتفاقی رخ داده، چه ویژگیهایی داشته، صفاتاش چه بوده، چگونه میتوان برای این پدیده مفهومسازی کرد و با توجه به ذخیره دانش در جامعهشناسی چگونه میتوانیم از این پدیده مفهومسازیهایی را انجام دهیم، چه نکات مثبتی را ارائه دهیم و در نهایت راهبردهایی که در رابطه با این پدیده ارائه میدهیم چه باید باشد، آیا این پدیده درسی برای سیاستگذاران وجود دارد یا خیر؟
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با غیرطبیعی دانستن رفتار مردم در سوگ مرتضی پاشایی مخالفت کرد و گفت: من با برخی از مواردی که گفته شد نظیر مشارکت بالا و غیرطبیعی بودن این پدیده مخالفم چراکه ابراز احساسات مردم در سوگ هنرمندان یک پدیده عادی است. این پدیده قبل و پس از انقلاب در مراسمهای بزرگتری دیده شده است، مراسمهایی که بسیار پرسوگتر از این بودهاند. فرهنگ ایرانی پیچیدگیهای خاص خود را در این موارد دارد.
این مدرس جامعه شناسی به چند پدیده سوگواری بزرگ در پیش از انقلاب اشاره کرد و بیان داشت: یکی از این تشییع جنازهها در مورد فوت حضرت آیتالله بروجردی بود که تشییع جنازه عظیمی بود. دیگری مربوط به تشییع جنازه تختی بود و سومین تشییع جنازه مربوط به یک خانم هنرمند بود. بعد از انقلاب هم میتوان این تشییع جنازهها را دید. بنابراین به نظر من مشارکت خیلی بالایی وجود نداشته است. در گزارشهای رسمی حدود 30 هزار نفر و بالاتر را هم شنیدهام.
او در ادامه با اشاره به غیرطبیعی نبودن بزرگداشت مرتضی پاشایی گفت: بسیاری اظهار کردند مشارکت مردم غیرعادی بوده اما به نظر من میتوانستیم آن را به راحتی پیشبینی کنیم. تا پیش از مرگ پاشایی من از او خبر نداشتم و اسم او به گوش من نرسیده بود. پس از این ماجراها اسم او را شنیدم. به نظر من اگر این یک پدیده غیرطبیعی بود اصلا رخ نمیداد. ما به چیزی میگوییم غیرطبیعی که آن را نمیفهمیم. پس از مرگ او من ویدئوهای مختلفی را دیدم که افراد زیادی در کنار بیمارستان بهمن حضور داشتند و اگر فردی از آنجا رد میشد میتوانست چنین سوگواری را پیشبینی کند.
قانعی راد ادامه داد: البته من با مورد تغییر گروههای مرجع نیز مخالفم زیرا که گروههای مرجع پیش از انقلاب نیز همینگونه بودهاند. اگر گروههای مرجع تغییر کردهاند این تغییر به همین دو دهه گذشته بازمیگردد. پدیده دیگری که به نظر من رخ داده است مقوله شکاف نسلی است. در جامعه ایران یک همگرایی بین نسلها داریم. نسلها با هم در تعارض نیستند. کسی نمیتواند بگوید بزرگترها به موسیقی گوش نمیدهند. چه کسی میتواند ادعا کند که امروزه بیشتر خانههای ما بدون امواج موسیقیهای ایرانی و غربی است. چه کسی میتواند بگوید که سبک زندگی نسل سالمند ما تغییر پیدا نکرده است و تنها جوانان هستند که به دنبال مدها و آرایشهای مختلف هستند.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران بیان کرد: بسیاری از سالمندان را داریم که وایبرباز هستند. من شخصا عضو چندین شبکه وایبری هستم که از چهار نسل مختلف در آن عضوند یعنی از بچه 5 ساله تا فرد 77 ساله با هم در ارتباطند و پیامهای مختلفی را برای هم میفرستند. بنابراین ما در جامعه ایران به ویژه شهر تهران چیزی برای تعارض اندیشه کهنه و نو نداریم. در خانوادههای ما یک نوع همگونی ایجاد شده است.
او افزود: نمیگویم مراسم خارقالعاده بود اما اگر بگویید چرا رخ داد من علت آن را چیزی جز حیرت نمیدانم. جامعه ما در ارتباط با این پدیده دو بخش شد، یکی کسانی که میدانستند مرتضی پاشایی کیست و دیگری کسانی که نمیدانستند او کیست. در مراسم بزرگداشت او 26 شهر از کشور مراسم برگزار کردند و این به معنای دو دسته شدن مردم است. کسانی که پرسیدند مرتضی پاشایی کیست در حیرت بودند. کسانی که حیرت کردند بخش زیادی از سیاستمداران، مدیران، سیاستگذاران فرهنگی، نسل پدرها و مادرها، معلمان، مدیران آموزشی، مسوولان و کارشناسان رسانههای ملی بودند.
من معتقدم که پدرومادرها ارزشهایشان با فرزندان خود متفاوت است به نظر من شکاف آگاهی در جامعه وجود دارد.
قانعی راد با اشاره به این که پدیده سوگ مرتضی پاشایی شکاف آگاهی در جامعه ایران را نشان داد، تصریح کرد: شکاف آگاهی بین مسوولان و جوانان و بین جوانان و مسنترها رخ داده است و این به معنی تفاوت در ارزشهایشان نیست. این پدیدهها نشان میدهد حفره اجتماعی در جامعه وجود داشته که در آن زندگی میکنیم. در بسیاری از موارد مراسم مرتضی پاشایی در سکوت برگزار شد و به نظر من در این سکوت خلأ یک حفره ترکید و آن از حیث شکاف آگاهی بین مسوولان و خانوادهها با جوانان بود و نشان داد که مسوولان نمیدانند جوانها چه می خواهند.
سوگ پاشایی فرصت علمی مهمی است تا در الگوهای نظری بازاندیشی کنیم
در ادامه این نشست، عضو هیات علمی دانشگاه علامه با طرح این پرسش که چگونه میتوان مرگ مرتضی پاشایی را هضم کرد گفت: اگر فوت پاشایی پدیدهای طبیعی بود باید آن را راحتتر هضم میکردیم اما این یک رویداد اجتماعی ویژه بود. وجوه اجتماعی سوگ مرتضی پاشایی بسیار برجسته بود.
طالبی افزود: به دلیل حاکمیت نگاههای ساختارگرایانهای که در ذهن و ضمیر جامعهشناختی ما نشسته است نمیتوانیم واقعیت اجتماعی را هضم کنیم و به دنبال این هستیم که با شکافهای نسلی این پدیده را تحلیل کنیم و موضوع را وارد حوزه سیاست میکنیم.
طالبی با بیان اینکه برداشت من از سوگ پاشایی این است که بیشتر از اینکه حیرت باشد فرصت بود، گفت: مرتضی پاشایی فردی با حدود سن 30 سال که دارای سه آلبوم بود و بیشتر از چهار سال از عمر هنریاش نمیگذشت از دنیا رفته است. حتی در بیمارستان افراد زیادی که به ملاقاتاش میروند پیکهای افراد مختلف بودند. از این جهت فرصت است که در این دوره افراد و گروههای مختلف توانستند با استفاده از عناصری که در متن زندگی وجود دارد اولویت خود را در زندگی بسازند.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه گفت: در سوگ پاشایی شکلهای عزاداری متفاوت بود. روایت رسمی که از عزاداری وجود داشت به چالش کشیده شد. در سوگ پاشایی غمی که ما در مجالس شاهدش هستیم و در همهجا ترویج میشود، نبود. تشییع جنازه بود اما با جنسی متفاوت.
طالبی ادامه داد: در این مراسم از عاملیتی که کنشگرها همیشه آماده انجام آن هستند و در آن زمینه فرصت و ظهور پیدا میکنند و خیابانها را به اشغال خود درمیآورند و تصاویر تبلیغاتی و شعارهایی که همیشه نوشته میشود یا نشانههای دیگر خبری نیست. بلکه دورهای است که فضای «در آستانه بودن» در اختیار کنشگران قرار میگیرد و در این مرحله است که تمایزهای جنسیتی، سنی از بین میرود.
او با بیان اینکه نمیتوان مرگ پاشایی را براساس شکافهای نسلی تحلیل کرد گفت: تفاوت در سبک زندگی وجود دارد. گروههایی میخواهند روایت خود را به منصه ظهور برسانند از این فرصت استفاده میکنند و در چنین فرصتی گروههای مختلف روایت خاص خود را با عنوان روایت غالب و درست بیان میکنند.
طالبی در ادامه گفت: سوگ پاشایی غافلگیری کامل در ایران و در خارج از کشور بود. درست است که بحث در فضای شبکهای شکل گرفت اما نمیتوان روایت سیاسی از این موضوع داشت. دورهی گذار این در آستانهگی را ایجاد میکند. لذا نمیشود گفت یک شکاف ساختاری وجود دارد. پرسش از این که چگونه میتوان این پدیده را فهم کرد فرصت علمی مهمی است تا در الگوهای نظری بازاندیشی کنیم. براساس اینکه جامعه در آستانههای خاصی دچار رفتارهای خاصی میشود و این موضوع در سوگ پاشایی نمودار میشود.
سوگ پاشایی نشان داد فرهنگ سلبریتی در جامعه ایرانی شکل گرفته است
وحید شالچی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشکده جامعه شناسی دانشگاه علامه سخنران بعدی این نشست بود که گفت: در مورد مرگ مرتضی پاشایی بخش توضیحپذیر و بخش توضیحناپذیری وجود دارد، قسمت زیبای قضیه بخش توضیح ناپذیر آن است. مسأله چگونگی محبوبیت یک هنرمند همواره بین کسانی که به کار هنری میپردازند و کسانی که استودیوهای موسیقی دارند وجود داشته است. این وجود محبوبیت و گرفتن یک کار هنری مهم است. اما بیشتر کارهای هنری شکست میخورند و در جذب مخاطب موفق نمیشوند و یکی از دغدغههای جامعهشناسی هنری همین مسأله است که چرا برخی از کارهای هنری میگیرد و برخی از آنها نمیگیرد.
او افزود: به صورت پسینی میتوان فهمید چرا برخی از کارها میگیرد و چرا برخی از کارها نمیگیرد. اگر به صورت پیشینی به مسأله بپردازیم بخشی از کار توضیح ناپذیر است و این یکی از خاصیتهای هنر است. یکی از زیباییهای جهان، بخش عقلانی نبودن و پیشبینی ناپذیری پدیدههاست. حال اگر به بخش توضیح پذیر سوگ مرتضی پاشایی بپردازیم باید بررسی کنیم چگونه پاشایی، پاشایی شد و چه شد که همه نگاهها را به خود جذب کرد و در راستای حرف دکتر طالبی چرا ما پاشایی را ندیدیم؟ بخشی از آن به فقدان در علوم اجتماعی بازمیگردد. البته درست نیست که من کلمه فقدان را
بگویم، باید بگویم به عدم تمرکزهایی که داریم بازمیگردد. ما نهادی و ساختاری به موضوعات نگاه نمیکنیم. کمتر سخن از نهادهای ساختاری و اجتماعی در ایران میگوییم و تحلیلهای نهادی و ساختاری ما کارهای ماندگاری از دکتر قانعی راد است که نقش نهادی را در کارهای خود برجسته میکند.
این جامعه شناس به آنچه درون جامعه ایران میگذرد پرداخت و توضیح داد: با نگاه به درون جامعه ایران متوجه می شویم که فرهنگ سلبریتی در این جامعه ایجاد شده است. ما به زندگی روزمره خود توجه بایسته را انجام نمیدهیم. آنجا که معنای زندگی اجتماعی خلق میشود ساختارها بازبینی و بازسازی میشوند. یعنی زندگی روزمره را نمیشناسیم. اگر به زندگی روزمره وارد شویم موسیقی و نقش آن را میتوانیم ببینیم.
شالچی ادامه داد: گاهی چرخش فرهنگی را جدی نمیگیریم. اگر چرخش فرهنگی رخ داده است یعنی در تکوین جامعه، فرهنگ مداخله میکند و فرهنگ در ساختن جامعه موثر است صرفا جامعهشناسی فرهنگ نیست و فرهنگ متغیر وابسته است که باید به کمک اقتصاد آن را تغییر دهیم. در این فضا اگر به زندگی روزمره وارد شویم میتوانیم به موسیقی بپردازیم. موسیقی فاصله بین جوان ایرانی و ساختارها شده است. بسیاری از اوقات جوان ایرانی با موسیقی جهان را برای خود تحملپذیر میکند و حضور همهجایی و همیشگی موسیقی در زندگی جوان ما بسیار مهم است. بدون موسیقی زندگی در جهان جوانان ما ممکن نیست و او با موسیقی خود را از جمع جدا میکند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه بیان کرد: اگر به بحث مرتضی پاشایی برگردیم او بیش از هر چیز نشان داد که فرهنگ سلبریتی در ایران رواج پیدا کرده است. من نیز با دکتر قانعی راد موافقم که اتفاق غیرقابل انتظاری رخ نداده است.
سلبیریتی چیست؟ یک اشغال فکری گستردهای است که در اقشار معروف جامعه پیدا میشود و این در همه دنیا وجود دارد. فرهنگ سلبریتی در جامعه ایرانی شکل گرفته است. ارزش افراطی قائل شدن برای برخی اشخاص است و کسانی که فضیلت واقعی آنها ممکن است محسوس باشد اما ویزیبیلیتی آنها رؤیت میشود. چیزی که در مورد پاشایی وجود دارد این است که فرهنگ سلبریتی خود را نشان میدهد. البته باید از منظر تبلیغاتی نیز به سوگ مرتضی پاشایی نگاه کنیم که این صنعت بزرگی در تبلیغات است و برای برگزارکنندهها ثروت و موقعیت خوبی را به وجود میآورد.
شفقنا